نوشته اصلی توسط
آذرخش.
اول از همه معذرت میخوام که اینا رو میگم ولی به قران دیگه عاصی شدم کمک میخوام . من حالم ار بابام بهم میخوره . 60 سالشه ولی خیلی کثیفه . التماسش میکنیم حموم نمیره . یه بار شاشیده بود تو خودش یه هفته نرفت حموم خونه بوی گند گرفت . اینقدر تو خونه گوزیده که گاهی اوقات نمیتونیم نفس بکشیم یواشکی لای درو باز میکنیم بو بره . یه بار وقتی مهمون داشتیم اومد بگوزه اشتباهی مدفوع کرد, چون روش نمیشد با شلوار کثیف جلوی مهمونا راه بره نشست روش . مهمونا شام نخورده از بو فرار کردن .دماغش گوشت اصافه اورده وقتی نفس میکشه اون گوشت اصافه بیرون میاد حالمون بهم میخوره . مامانم وام گرفت داد که بابام که بره دماغشو عمل کنه همشو خرح کرد رفت . عاشق سیرابیه همیشه میخوره . اینقدر تو خونمون بوی میاد که سیرابی که دیگه حالم بهم میخوره . شلوارش به قدری پایبنه که آل*ش از بالای کش شلوار میفته تو سفره وقتی بهش میگیم خودتو جمع کن میگه اومده هواخوری . بیشتر بگیم سهممون دعوا و کتک. گاهی اوقات ارزو میکنم کاش خانم باز و معتاد بود ولی تمیز بود . ای کاش مامانم از اول طلاق میگرفت راحت میشد ولی تا الان اینقدر شستسو و رفت و روب کرده دستاش خود به خود زخم میشن خیلی دلم مبسوزه. تنها ارزوم مرگ بابامه بلکه بتونم نفس بکشم . تو رو خدا بگین چیکار کنم بلکه آدم بشه . باید تمیز بشه بااااااید